سی و پنجمین عصرنشینی دیدار روز گذشته با حضور استاد میرفتاح، سجاد صفار و محمدحسن یادگاری در پژوهشگاه فرهنگ و هنر حوزه هنری برگزار شد. این جلسه با موضوع مستند روزگار گلآقایی ساخته محمدحسن یادگاری شکل گرفت.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، سی و پنجمین عصرنشینی دیدار روز گذشته به همت پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی و دفتر طنز حوزه هنری با حضور سیدعلی میرفتاح، دکتر سجاد صفار، دکتر محمدحسن یادگاری و محمدرضا وحیدزاده، برگزار شد. این جلسه با موضوع مستند روزگار گلآقایی ساخته محمدحسن یادگاری شکل گرفت.
سیدعلی میرفتاح گفت: من هیچ وقت همکار گلآقا نبودم و این سعادت را نداشتم اما کار مطبوعات و طنز کردهام. این موضوع را در فیلم هم گفتم.
او افزود: فیلم مستند روزگار گلآقایی مهمانان و مصاحبهشوندههای خوبی داشت. ما قبل از شناخت گلآقا باید تاریخ 30،40ساله اخیر کشورمان را بدانیم زیرا حضور گلآقا در خلأ اتفاق نیفتاده است. گلآقا در بستر خاص تاریخی دهههای 60،70 و 80 شناخته شد.
این طنزپرداز بیان کرد: طنزپردازان معاصر ادبیات گفتو گو با حاکمان را نمیشناسند یا بلد نیستند. این به آن معنا نیست که صاحبان قدرت ایراد و اشکالی ندارند. ما هنوز نتوانستیم به ادبیاتی برسیم که وقتی از مقام عالی نظام انتقاد میکنیم، انتقادمان حمل بر عداوت و کینهتوزی نشود و جنبههای برادری و خیرخواهی در آن دیده شود برای همین انرژیمان در جایی هرز میرود که میخواهیم ثابت کنیم با انتقاد از کارهای مسئولین قصد نداریم با آنها چپ بیفتیم.
سعدی تندترین و درشتترین حرفها را به ارباب قدرت آن موقع گفته است؛ آن هم در زمانی که رسانه و نظارت عمومی و پاسخگویی مسئولان به معنایش امروزینش اصلاً مطرح نبوده. اما اتفاقی برایش نیفتاده است و مقام و منزلتش کاسته نشده است. در واقع حرفهای او جدی گرفته میشد و جامعه را اصلاح میکرد. این اصلاح در روزگار ما صورت نمیگیرد.
گلآقا تلاش کرد کاری برای انتقاد مناسب از کار حاکمان و اصلاح جامعه بردارد اما او هم در این مسیر ناکام ماند بنابراین از نظر من گلآقا نماد ناکامی ما است.
من به خواندن بیوگرافیها و شناخت شخصیتها علاقهمندم
محمدحسن یادگاری کارگردان فیلم مستند روزگار گلآقایی گفت: من اولین مصاحبه مستندم را با آقای میرفتاح گرفتم. او به ما انرژی داد تا بتوانیم استارت خوبی برای کارمان بزنیم.
به نظرم یک فرهنگ و تمدن با چند عنصر روال تاریخی، شرایط جغرافیایی، افراد، موقعیتهای مکانی و دورههای زمانی شناخته میشود. من به خواندن بیوگرافیها و شناخت شخصیتها علاقهمندم بنابراین مستند روزگار گلآقایی را ساختم و کارهای فعلیام هم عمدتا شخصیتمحور هستند.
صابری فومنی از نظر شهید آوینی صدای مردم بوده است
سجاد صفار در بخش دیگری از نشست بررسی فیلم مستند روزگار گلآقایی در پاسخ به سؤال محمدرضا وحیدزاده که آیا اگر گلآقا را از دهههای 60 و 70بگیریم، این دههها به شکل فعلی خود باقی میمانند یا خیر، گفت: شهید آوینی در یکی از مقالات کتاب حلزونهای خانه به دوش با نویسندههای مجلههای گردون و آدینه مناقشههایی میکند. یکی از افراد در قالب این مناقشه خودش را نماینده آگاهی ملی میداند و شهید آوینی در پاسخ به او میگوید شمایی که از هر صد تیراژتان، 95 تا برمیگردد و کسی در خیابان حرفی ازتان نمیزند، بیشتر شایسته ادعای نماینده امر ملی هستید یا گلآقا و مجلهاش؟
صابری فومنی از نظر شهید آوینی صدای مردم بوده است. این گویای نقش گلآقا در بخشی از تاریخ است. او با نقشش چیزی به آرشیو فرهنگ و خرد ما اضافه کرده است و این چیزی است که ما مدام از آن تغذیه میکنیم بنابراین من معتقدم پروژه گلآقا، پروژه موفقی بوده است.
نهاد گلآقا هماکنون کجاست؟
سیدعلی میرفتاح پاسخ داد: آقای صابری فومنی رندی داشت البته اینکه خودش مشخصا یک فرد رند بود یا نه؟ جای مناقشه دارد. صابری فومنی تاریخ ایران و ادبیاتش و اسلام را میشناخت و با انقلاب انس، الفت و آشنایی داشت.
او افزود: به لحاظ معرفتی هر آدمی در جایگاه خود مهم است، اما صابری فومنی علاوه بر این، چند کار مهم دارد. او در دورهای از انقلاب ادبیات سیاسی و نهادی را درست کرده است و آدم تربیت کرده است. زرویی به نوعی دستپرورده صابری بود. صابری افرادی چون او را به جامعه مطبوعاتی تحویل داد اما نهاد او هماکنون کجاست؟
این طنزپرداز گفت: اگر نهاد گلآقا میماند من میگفتم صابری فومنی ناکام نبوده است. مهم فقط نهاد اداری نیست. نهاد آوینی هم از بین رفت ولی هنوز سبقه آوینی به آدمها میخورد. آل احمد نیز همینطور است. هنوز که هنوز است آدمها رنگ آل احمد و آوینی به خود میگیرند اما در طنز امروز ما گلآقا نیست.
مسئولان باید نگاه ویژهای به آثار مستند بکنند
محمد حسن یادگاری پاسخ داد: به نظر من صابری با هنر طنزش شناخته نمیشود. او با توانش در مدیریت هنرمندان طنز شناخته شده است و برای این کار باید به نوعی بر طنز تسلط میداشت که بتواند فعالان عرصه طنز را کنار یکدیگر بنشاند. این تسلط با فعالیتهای پیش از انقلاب و مسئولیتهای اجرایی پس از انقلاب به دست آمده است.
او گفت: کارکرد مستندسازی از فیلم داستانی بیشتر است. سینمای دراماتیک مخاطب خودش را حسی درگیر میکند اما مخاطب در مواجهه با فیلم مستند یا قانع میشود و یا اصلا اثر را نمیبیند. این مرز خطرناکی بین مستند و خبر است. بنابراین مسئولان باید نگاه ویژهای به آثار مستند بکنند اما ما چنین چیزی را نمیبینیم.
این مستندساز با انتقاد از نوع نگاه مسئولان تلویزیون به آثار مستند بیان کرد: مستندسازی مهمترین ابزار رسانههای تصویری برای حاکمیت است اما کسی به این امر توجه نمیکند.
هنرمندی که در بالاترین سطح خودش به سیاست نزدیک شد اما سیاستزده نشد.
محمدرضا وحیدزاده در پرسشی دیگر گفت به نظر میرسد هیچ هنرمندی را
نمیتوان نام برد که تا اندازۀ مرحوم کیومرث صابری با سیاست مماس شده باشد و در این سطح خود را با آن درآمیخته باشد؛ بیآنکه ذرهای سیاستزده شود یا آلودۀ بازیهای سیاسی و جناحی گردیده باشد. آیا با این نظر موافقید؟ و اینکه این امر چگون ممکن میشود؟
سجاد صفار گفت: من با این امر موافقم. صابری فومنی با بافت عمده نیروهای سیاسی اجتماعی دوره بعد از انقلاب متفاوت بوده است. او مربوط به بافت فرهنگی رسانهای پیش از انقلاب بوده و با کاراکتر روشنفکری خود به میان آمده اما به معنای دقیق کلمه به انقلاب پیوسته است. البته افراد زیادی در زمان وقوع انقلاب به جریان این رخداد پیوستند اما گاهی پیوستگیشان با گذشت زمان کمرنگ شده یا تغییر کرده؛ جنس صابری در این میان متفاوت بود.
صابری فومنی با وجود تمایز و تفاوتش با بافت عمده نیروهای سیاسی و اجتماعی دوره بعد از انقلاب، پیوند جدی و عمیق خودش با هسته سخت رخداد انقلاب را حفظ کرد. رابطه او با مرکزیت نظام نیز براساس همین تعریف شد.
من فکر میکنم صابری فومنی نسبتی با امر ملی داشت که انقلاب اسلامی نیز با آن در ارتباط است و این امر صابری فومنی را از رفتن به سراغ جنس مشخصی از موضعگیری سیاسی و اجتماعی بازمیداشت.
صابری در جادهای بود که پیچید اما او نپیچید
سیدعلی میرفتاح گفت: صابری در جادهای بود که پیچید اما او نپیچید؛ در واقع همه عوض شدند اما او عوض نشد. من سردبیر هفتهنامه مهر بودم و ما سعی داشتیم مجله جوانانهای ارائه بدهیم. وقتی مجله ما درآمد چیز مشابهی در جامعه نبود اما یک سال بعد من استعفا دادم چون فضای سیاسی جامعه طوری بود که ما دیگر جایی در آن نداشتیم. همکاران ما در جاهای دیگر هم کار میکردند و آنچه که در مجله من مینوشتند با چیزی که در جای دیگر مینوشتند، متفاوت بود.
او افزود: دوم خرداد محاسبات را کلا به هم ریخت. در زمان وقوع آن جامعه طوری شده بود که سینما را هم باید با عینک سیاسی میدیدیم بنابراین به احتمال اهدای جایزه فجر به فیلم اعتراض ساخته کیمیایی انتقاد شد. در آن فضا من نمیتوانستم کار کنم پس من صابری فومنی را درک میکنم.
این طنزپرداز گفت: حفظ شدن شأن زبان فارسی صابری فومنی را به رهبر و آقای حبیبی نزدیک کرد. او نمیتوانست به فردی چون هاشمی نزدیک شود چون نمیتوانست به واسطه زبان فارسی با او نزدیک شود. در واقع با یکدیگر همسخنی نداشتند. ربطی هم به مسائل سیاسی نداشت.
آشنایی صابری فومنی با زبان فارسی باعث شد که او وارد هیچ حزبی نشود. در ایران حزب نازلتر از فرهنگ است و کسی که مستظهر به ادب پارسی باشد به هیچ حزبی نمیپیوندد.
صابری فومنی سعی کرد بین اصحاب ادبیات و انقلاب آشتی برقرار کند
سجاد صفار به عدم پایداری وضعیت کشور اشاره کرد و گفت: به نظر میرسد با یک اجماع که به نظر من ما به سمت آن میرویم، شاهد تداوم فعالیت نهادها و رخدادهای فرهنگی خواهیم بود. این امر روایتهای انحطاطی عرصههای فرهنگی پس از انقلاب را بیاثر میکند.
او بیان کرد: کار یاوری سعی میکند قهرمانان فرهنگی دهههای اخیر ما را مرئی کند.
صفار تأکید کرد: ما نباید تسلیم جریان انحطاط شویم.
سیدعلی میرفتاح گفت: من نسبت به وضعیت فعلی بدبین نیستم. مردم ما هماکنون مانند دولت فعلیمان قدر داشتههایشان را میدانند و به اهمیت خانههای قدیمی آگاه هستند اما گاهی خود ما کلنگ به دست گرفتهایم و همه داشتههایمان را از بین میبریم.
او بیان کرد: هیچ حکومتی در جهان غیر ایدئولوژیک نیست. همه از ظرفیتهای موجود استفاده میکنند اما ما از این ظرفیتها استفاده نمیکنیم.
انتهای پیام/
نظرات
-
ycov95p
نظر شما