۱۴۰۲.۰۵.۱۸

آیین تکریم از زنده‌یاد علی‌اصغر رباط جزی به همت دفتر ادبیات پایداری و با حضور سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان تاریخ و ادبیات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، مجتبی رحماندوست مشاور عالی رئیس حوزه هنری، حامد کامور بخشایش نویسنده «زندان موصل» و خانواده زنده‌یاد رباط جزی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، علی‌اصغر رباط جزی از جانبازان و آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس بود که 10سال از عمر خود را در اسارت گذراند و حالا بعد از گذشت سال‌ها، خاطراتش با قلم جواد کامور بخشایش با عنوان «زندان موصل» به چاپ رسیده است. حوزه هنری انقلاب اسلامی همزمان با سالروز آزادسازی اسرای جنگی آیین تکریم از  زنده‌یاد علی اصغر رباط جزی را که به معلم اخلاق شهره است، برگزار کرد.

در بخش آغازین آیین تکریم زنده‌یاد رباط جزی، کلیپی از زبان راوی کتاب «زندان موصل» پخش شد و در ادامه دختر این جانباز آزاده به ویژگی‌های رفتاری زنده‌یاد رباط‌جزی اشاره کرد.

دختر علی‌اصغر رباط جزی گفت: در تصویر ذهنی که از پدرم دارم، چند ویژگی بارز ثبت شده است. پدرم تعلق و علاقه‌ای به دنیا، مال، شهرت و مقام نداشت. او این خصوصیات را نه تنها در دوره جنگ و جبهه بلکه تا لحظه آخر زندگی‌اش حفظ کرد.

پدرم بسیار آرام، مودب و خوش‌خلق بود

وی ادامه داد: پس از اسارت سمت‌های زیادی به وی پیشنهاد شد ولی او همواره می‌گفت که می‌خواهد معلم بماند.

فرزند زنده‌یاد رباط جزی اظهار کرد: پدرم خدمت به خلق خدا را در اولویت کارهایش قرار می‌داد. وقتی کسی از او درخواستی داشت، برنامه‌هایش را لغو می‌کرد تا کار او را انجام دهد.

وی یادآور شد: پدرم علی‌اصغر رابط‌جزی بی‌منت و بی چشم‌داشت به مردم کمک می‌کرد. او بسیار آرام، مودب و خوش‌خلق بود و من هیچگاه طی 32 سال عمرم صدای بلندش را نشنیدم.

وی با بغضی در گلو از پایداری، مقاومت و ایستادگی به عنوان مهمترین ویژگی‌ زنده‌یاد رباط جزی سخن ‌گفت و در ادامه متنی را بدین شرح قرائت کرد.

«بابا برای من نماد ایستادگی است، نماد مقاومت و صبر.  دلم نمیخواست این نوشته را اینطور کلیشه‌ای شروع کنم اما پوست این جمله‌های کلیشه‌ای را که بشکافم می‌رسم به قلبم که ناب‌ترین مفهوم را از این کلمات کشف کردم. از زمانی که چیزی از این مفاهیم نمیدانستم تا همین الان، از روزهایی که بابا روی صندلی میز تلفن می‌نشست و برای ما فرقی نداشت که تلفن کاریست یا احوالپرسی.سه تایی نوبت می‌گرفتیم و از روی سرسره‌ای که پای بابا با زاویه 45 درجه‌ای از زمین درست کرده بود سر می‌خوردیم. جیغ می‌زدیم و کل مدت تلفن صحبت کردن بابا را سرسره بازی می‌کردیم و بابا این وسط‍‌ها دستش را می‌گذاشت دوطرف فکمان و روی لپمان بوسه‌ای می‌گذاشت که صدای ماچ می‌داد، تیزی ریشش فرو می‌رفت توی صورتمان. یا روزی که خبر درگذشت مامان بزرگ را به بابا دادند صاف رفت توی حمام و به حساب بچگی‌های من خیلی بیشتر از آنچه بود طولش داد، احتمالا داشت گریه می‌کرد. آمد و با همان نگاه مستعصل و حزن‌آلودش دستی به سرمان کشید و رفت بیرون. در کل مراسم و رفت و آمدها چشم تیز کرده بودم و حالش را رصد می‌کردم . شش هفت ساله بودم و نگران. حواسش به امنیت ما بود و پیش چشممان قطره‌ای اشک نریخت. نفری یک دویست تومانی گذاشت کفت دستمان تا بدویم آلوچه و نوشمک بخریم و برگردیم. من همین‌ها را می‌دانم. بابای آرام و صبور و مقاومی که صدایمان می‌زد و بوسه‌های تیز آبدار حواله‌مان می‌کرد. بعد که کمی بزرگتر شدم و کتاب «اردوگاه پاسداران»را که بابا نوشته بود خواندم و به رفقایم هدیه دادم، انگار داشتم با ابعاد دیگری از این کوه ایستادگی مواجه می‌شدم. تا قبلش طرز فکرم تا آنجا می‌رسید که وقتی می‌شنیدم بابای دوستم سرما خورده حسابی تعجب می‌کردم. مگر باباها هم سرما میخورند؟ مگر باباها هم مریض می‌شوند؟ندیده بودم بابا در زمستان لباس گرم بپوشد. هرگز نشده بود حتی بابا سرما خورده باشد و خب ذهن کوچکم همین‌ها را مقاومت معنا می‌کرد. وقتی بزرگتر شدم و می‌نشستیم پای خاطرات بابا، از خاطرات جنگ و اسارت میگفت و من بیشتر دلم می‌خواست از قسمت‌های شکنجه‌اش بشنوم، بعضی جاها را بابا سانسور می‌کرد و من پیله می‌کردم که بگوید. سخت بود شنیدنش ولی برای آن روزهای امنیت و آرامی شنیدن رنج‌هایی که بابادوام آورده خون غرور می‌دواند در رگهای نوجوانی‌ام. اما باز هم بزرگتر شدم و می‌دیدم که بابا یادداشت‌هایی می‌نویسد و به جلساتی می‌رود. قرار شده بود به همت آقای دکتر کامور روایت‌های بابا در قالب کتابی نوشته شود. بزرگتر شده بودم و هر روز می‌دیدم تلاش‌های نویسنده را برای ساخت یک پژوهش کامل و همکاری بابا و مادر را برای بازآفرینی خاطرات. کتاب که بعد از چند سال تلاش، از تنور چاپ در آمد بابا به هر کداممان یک جلد با امضای خودش هدیه داد و برای من نوشت: «در محفل دوستان بجز یاد تو نیست/ آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست/ شیرین‌لب و شیرین‌خط و شیرین‌گفتار/ آن کیست که با این همه، فرهاد تو نیست؟ تقدیم به عزیز دلم، دختر ارشدم. آزاده‌ای که پس از من مثل پدرش آزاده و آزاد است. بابا ایستاده بود و مثل سرو ایستاده از دنیا رفت. در حال پوشیدن رخت عزای اباعبدالله الحسین (ع) ایستاده بود که قلبش ایستاد. »

زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

مجتبی رحماندوست مشاور عالی رئیس حوزه هنری در بخش بعدی این مراسم به بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «احیا و زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست» اشاره کرد و گفت: اصلی‌ترین مایه «زندان موصل» نوشته جواد کامور بخشایش شخصیت وجودی علی‌اصغر رباط جزی است. 

وی افزود: طبق فرمایشات مقام معظم رهبری هشت سال دفاع مقدس ما گنجینه‌ای است که گنج زیادی از آن استخراج کرده‌ایم اما هنوز گنج زیادی از آن باقی مانده است.

رحماندوست در ادامه به ضرورت پرداختن به زوایای مختلفی از جنگ که کمتر مورد توجه قرار گرفته اشاره کرد  و در پایان سخنانش بر این نکته تاکید داشت که هنوز از زاویه‌دیدهای مختلفی پرداختن به جنگ قابل استخراج است.

رباطجزی از شخصیت‌های تکرار نشدنی

سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان تاریخ و ادبیات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کشور نیز رباط جزی را از شخصیت‌های تکرارنشدنی دانست گفت: زمانیکه کتاب این آزاده منتشر شد، جزو بهترین‌های کشور بود و از آنجا که در بخش آزادگان کمتر اثری تولید شده بود ما از چاپ این کتاب لذت می‌بردیم. «زندان موصل» اثر بدیع و خوبی بود که با نگاه خوب به موضوع جنگ پرداخته بود.

وی ادامه داد: راوی در «زندان موصل» راوی خوبی بود و حامد کامور بخشایش توانسته بود به خوبی به این حماسه‌ بپردازد.

زمان زیادی برای دریافت خاطرات بچه‌های جنگ نداریم

سردار بایرامی همچنین تاکید کرد: دغدغه ما این است که از نسل بچه‌های جنگ تعداد زیادی باقی نمانده است و ما زمان زیادی برای دریافت خاطراتشان نداریم. طی ده روز گذشته تاکنون این پنجمین مراسم مختص به آزاده‌ است که شرکت کرده‌ام و هفته گذشته که به عیادت یکی از آزادگان رفته بودیم، این شخصیت می‌گفت بیماری همه آزاده‌ها یکی است و فوتشان هم یک نوع است. به عبارتی تمام فشارها و اذیت و آزارها و شکنجه‌هایی که افراد در زندان عراق متحمل شدند روی عمر آنها تاثیر گذاشته است و من امیدوارم عزم عمومی و جدی شکل گیرد که صاحبان قلم دنبال این عزیزان روند و گنجینه‌های بزرگ کشور ا احصا کنند.

در بخش بعدی این مراسم تکریم علی اصغر رباط جزی پیام محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری برای راوی کتاب «زندان موصل» قرائت شد و سپس لوح  آن به همراه هدایای دیگر به خانواده زنده‌یاد رباط جزی اهدا شد و سپس حاضران در جلسه عکس یادگاری ثبت کردند.

بابا برایم نماد ایستادگی، مقاومت و صبر است

انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha